
زن کتاب روانشناسی را روی میز پرت کرد. توی تمام صفحات نوشته بود مردی که زنش را دوست دارد برای او خرید می کند!!
شوهرش او را دوست ندارد؟
توی کتاب نوشته بود: مردی که زنی را دوست دارد وقتی زن مشکلش را بگوید آن را حل می کند. مثالش هم بود وقتی لباسش خراب و پاره است. او چند وقت بود لباس جدیدی نخریده بود.
شوهرش او را دوست ندارد؟
خیلی ناراحت شد. با خودش گفت باید فکر کند و از این به بعد شوهرش را زیر نظر بگیرد تا متوجه نشانه شود. نشانه هایی که به او نشان دهد علاقه ای هست یا نه!
شوهرش خسته از راه رسید. شلوارش را روی مبل انداخت. گفت:
سلام خانم! حسابی خسته شدم. چایت کو؟ بیار خستگی از تنم در بره.
زن می دانست که باید بگذارد شوهرش ابتدا یک ساعتی استراحت کند تا سرحال شود. پس فعلا سکوت کرد و چای آورد. مرد خوابید. وقتی یک ساعتی از خوابش گذشت. زن بالای سرش رفت:
مرد! خسته شدم در خانه. دلم گرفته. میخواهم کمی در خیابان گردش کنم.
مرد با همه خستگیش گفت: باشه. می برمت. زن لبخندی زد و با خود گفت:
اولین نشانه...